به امید نگاهت ایستادن
کهن ترین احساس من به تو
هر چند چروکیده و سالخورده شده
اماخیال مرگ ندارد
دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم. کافی ست!
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست!
تمومه عمر آوازم دیگه خاموشه خاموشم
نمیری هرگز از یادم من از یادت فراموشم
شروع رفتنت بی من شروع شعر اندوهه
بدون بعد از تو یاد تو برام سنگین تر از کوهه